آیا روسیه و چین به سمت اتحاد حرکت می کنند؟-راهبرد معاصر
گزارش «شورای امور بین الملل روسیه»

آیا روسیه و چین به سمت اتحاد حرکت می کنند؟

بر اساس نظریه اتحاد، اتحاد چین و روسیه به نفع هر دو کشور است. نه چین و نه روسیه هر دو نمی توانستند به اردوگاه غرب بپیوندند. ایالات متحده آمریکا نمی توانست هر دو را به عنوان یک متحد بپذیرد. هر دو کشور چین و روسیه با فشارهای استراتژیک جدی تر و تهدیدهای امنیتی روبرو هستند.
ژائو هوآشنگ؛ استاد موسسه مطالعات بین الملل دانشگاه فودان شانگهای
تاریخ انتشار: يکشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۹ - 17 January 2021

آیا روسیه و چین به سمت اتحاد حرکت می کنند؟

 

به گزارش راهبرد معاصر؛ در محافل علمی چین و روسیه، از مدت ها قبل، دیدگاه هایی وجود داشت که حامی اتحاد مسکو و پکن هستند. دولت های هر دو کشور همیشه به جای مشارکت در اتحاد، به سیاست مشارکت استراتژیک پایبند بوده اند. در طی یک دهه گذشته موضوع اتحاد در دستورکار گفتگوهای چین و روسیه قرار نداشته است. با این حال، در جلسه عمومی نشست سالانه باشگاه مباحثه «والدای» که در اکتبر 2020 برگزار شد، ولادیمیر پوتین رئیس جمهور گفت که از لحاظ تئوریک احتمال اتحاد چین و روسیه منتفی نیست. وانگ یی وزیر امور خارجه چین نسبت به این اظهارات واکنش مثبتی نشان داد و گفت که هیچ محدودیتی برای همکاری استراتژیک دوجانبه وجود ندارد. این یک تغییر و تحول ظریف در بیانیه ها و اظهارات رسمی دو کشور است و از این رو بار دیگر موضوع اتحاد روسیه و چین مطرح شده است.


تاریخچه مختصری از اتحاد چین و روسیه

در طی تاریخ؛ چین بیش از سایر کشورها به سمت اتحاد با روسیه قدم برداشته است. دو کشور به ترتیب در طی سلسله چینگ، جمهوری چین و جمهوری خلق چین سه بار با یکدیگر اتحاد برقرار کردند. در ژوئن سال 1896م چین و روسیه « پیمان لی – لوبانوف» را در مسکو امضا کردند که به پیمان محرمانه چین و روسیه معروف است. این نخستین اتحاد رسمی در تاریخ روابط چین و روسیه محسوب می شود و این پیمان از سوی روسیه در دفاع از ژاپن برای مدت 15 سال پیشنهاد شد. پس از شکست چینی ها در جنگ اول چین و ژاپن در سال 1894، چین علاوه بر پرداخت مبالغ هنگفت جبران خسارت، جزایر لیائودونگ ، تایوان و جزایر پنغو (پسکادورس) به ژاپن واگذار شد. در سال 1895 ، روسیه با فرانسه و آلمان متحد شد و ژاپن را مجبور کرد تا شبه جزیره لیائودونگ را که از طریق پیمان شیمونوسکی به ژاپن واگذار شده بود، به چین بازگرداند. این اقدام چین را به این امید و انتظار سوق داد كه روسیه به چین در مقاومت در برابر ژاپن كمك كند.


در سال 1900 ، به دنبال شورش بوکسور ، روسیه سربازانی را برای اشغال تمام منچوری (شمال شرقی چین) فرستاد و حتی در حمله به پکن مشارکت داشت. در این شرایط اتحاد چین و روسیه به مرحله پایانی خود رسید. بر اساس پیمان محرمانه چین و روسیه؛ مسکو حق احداث راه آهن شرق چین به ولای وستوک روسیه را به دست آورد. فرض بر این بود که ساخت راه آهن شرقی چین به روسیه امکان می دهد در صورت لزوم سرباز و کمک مادی به چین بفرستد. پس از اتمام راه آهن، از این ظرفیت هرگز مورد استفاده قرار نگرفت.


چین و روسیه بی وقفه بر سر مالکیت و حقوق راه آهن شرقی چین اختلاف داشتند و در نهایت منجر به درگیری چین و شوروی در سال 1929، بزرگترین درگیری مسلحانه بین دو کشور در طول تاریخ شد. موضوع راه آهن شرقی چین نیم قرن به طول انجامید ، تا سال 1950 که اتحاد جماهیر شوروی راه آهن را به چین بازگرداند.


در 14 آگوست 1945، دولت ناسیونالیست چین و اتحاد جماهیر شوروی پیمان دوستی و اتحاد چین-شوروی را در مسکو امضا کردند. این دومین اتحاد رسمی بین دو کشور بود که برای مدت 30 سال اعتبار داشت. این اتحاد مبتنی بر جنگ متقابل علیه ژاپن بود.اگرچه این پیمان تحت عنوان دوستی و اتحاد عنوان شده بود، اما طبق گفته چیانگ كای شیك ، رئیس جمهور وقت چین، این پیمان نه دوستانه بود و نه اتحاد. اتحاد جماهیر شوروی برای اطمینان از استقلال مغولستان از چین، بار دیگر در منچوری به حقوق ویژه ای دست یافت. هدف دولت چین در آن زمان جلوگیری از حضور اتحاد شوروی در منچوری پس از شکست ارتش کوانتونگ ژاپن بود. بعلاوه، امیدوار بود که اتحاد جماهیر شوروی از حزب ناسیونالیست در جنگ علیه حزب کمونیست چین حمایت کند. از طریق این اتحاد، روسیه به شناسایی رسمی استقلال مغولستان، مالکیت مشترک و بهره برداری از راه آهن شرقی چین، حق استفاده از بندر دالیان و معافیت تعرفه، اجازه بندر آرتور به عنوان یک بندر نظامی دست یافت.


اتحاد دوم چین و روسیه کوتاه مدت بود. در سال 1949 ، پس از ایجاد جمهوری خلق چین ، اتحاد جماهیر شوروی با دولت جدید چین روابط دیپلماتیک برقرار کرد. این روابط با دولت چیانگ كای شك قطع شد و پیمان دوستی و اتحاد چین و شوروی را در سال 1950 لغو كرد. در فوریه سال 1950 ، اتحاد جماهیر شوروی و چین پیمان دوستی ، اتحاد و همکاری متقابل چین و شوروی را امضا کردند. این سومین و تا به امروز آخرین اتحاد رسمی چین و روسیه بود. طبق این پیمان، هیچ یک از کشورها در هیچ فعالیتی علیه کشور دیگر شرکت نخواهند کرد و اگر هرکدام از سوی ژاپن مورد حمله قرار گیرند ، کشور دیگر تمام تلاش خود را برای تأمین کمک های نظامی و سایر تجهیزات به کار می گیرد. بر اساس این توافق نامه، اتحاد جماهیر شوروی قول داد که کلیه حقوق و املاک راه آهن شرقی چین را بدون پرداخت غرامت به چین تحویل دهد ، از پایگاه دریایی خود در پورت آرتور خارج شود و حتی تمام دارایی های شوروی در دالیان را به چین منتقل کند. علاوه بر این، اتحاد جماهیر شوروی به ارائه 300 میلیون دلار در قالب وام به چین اقدام کرد. این اتحاد با اتحاد قبلی چین و روسیه تفاوت چشمگیری داشت. این اتحادی جامع بود که منافع سیاسی، اقتصادی، امنیتی ، دیپلماتیک و ایدئولوژیک را تحت تأثیر قرار داد و سودهای زیادی برای چین به همراه داشت. اگرچه این اتحاد بیش از اتحاد قبلی دوام داشت ، اما همچنان از معایب گسترده ای برخوردار بود. با رسیدن اتحاد به مرز ده سالگی خود؛ شکاف هایی در این رابطه ایجاد شد.


در اوایل دهه 1960 روابط دو کشور به طور علنی گسسته شد و در پایان دهه 1960 ، چین و اتحاد جماهیر شوروی به دشمن تبدیل شدند. این اتحاد فقط به نام وجود داشت. در سال 1969 ، تنش بین چین و اتحاد جماهیر شوروی منجر به درگیری نظامی طرفین در جزیره ژنبائو ، استان هیلونگ جیانگ ، منطقه خودمختار سین کیانگ و اوغور شد. چین و اتحاد جماهیر شوروی هر کدام به خطرناکترین دشمن دیگری تبدیل شدند ، حتی خطرناک تر از اهدافی که قرار بود اتحاد اصلی از آنها دفاع کند. این اتحاد کاملاً بی معنی بود و دو کشور وارد یک دوره طولانی مدت انزوای متقابل شدند. در سال 1980، زمانی که مدت اتحاد به پایان رسید ، آن تمدید نشد. از نمونه های نشان داده شده در بالا، هرچند از نظر زمان و زمینه خاص متفاوت بودند ، سه اتحاد از نظر سرنوشت شباهت های مشترکی داشتند. هر سه مدت کوتاهی داشتند و طولانی ترین آنها تنها ده سال به طول انجامید و کوتاهترین زمان آن تقریباً به محض شروع پایان یافت.


هر سه اتحاد با امیدهای زیادی آغاز شد و قبل از تمام شدن آنها با شرایط بد به پایان رسید. علت از هم پاشیدگی این اتحادها به دلیل از بین رفتن تهدیدات خارجی نبود بلکه مهم ترین دلیل مسائل موجود در روابط دوجانبه بود.


مزایا و معایب اتحاد

بر اساس نظریه اتحاد، اتحاد چین و روسیه به نفع هر دو کشور است. نه چین و نه روسیه هر دو نمی توانستند به اردوگاه غرب بپیوندند. ایالات متحده آمریکا نمی توانست هر دو را به عنوان یک متحد بپذیرد. هر دو کشور چین و روسیه با فشارهای استراتژیک جدی تر و تهدیدهای امنیتی روبرو هستند. در این زمینه ، تقاضای اتحاد برای چین و روسیه بیش از پیش اهمیت یافته است. آنها باید برای کاهش فشارهای بین المللی با کشورهای دارای منافع استراتژیک مشابه، به ویژه کشورهای قدرتمند، اتحاد ایجاد کنند. آن ها بر این استدلال هستند که این اتحاد یک جنگ سرد جدید نیست بلکه رفتاری مطابق با روند می باشد. این اتحاد هیچ ارتباطی با ذهنیت جنگ سرد ندارد. اگرچه قدرت نظامی چین از روسیه بیشتر نیست، اتحاد چین و روسیه در قالب شرکای نابرابر نخواهد بود و هیچ یک از طرفین بر دیگری برتری ندارد. با این حال از نظر عینی، موازنه قوای کل به سمت چین متمایل می شود. اتحاد چین و روسیه اتحاد متحدان است نه دوستان. اتحاد طرفین به جای اعتماد؛ مبتنی بر منافع مشترک خواهد بود و تا زمانی که منافع مشترک وجود داشته باشد اتحاد می تواند تداوم یابد. سرانجام، مدافعان اتحاد معتقدند که چین باید سیاست عدم تعهد خود را کنار بگذارد زیرا این یک سیاست ثابت چین نیست و همچنین سیاستی است که توسط اکثر کشورهای جهان اتخاذ نشده است.


اتحاد بین چین و روسیه می تواند سطح نظری روابط دوجانبه را بالا ببرد. هنوز بعید به نظر می رسد که سطح واقعی خود را به میزان قابل توجهی بهبود بخشد و همکاری دو جانبه را در زمینه های مختلف ارتقا دهد. مشارکت استراتژیک در حال حاضر در شرایط بالایی است که هیچ محدودیتی در همکاری بین دو کشور وجود ندارد. اگر پتانسیل چنین همکاری بین دو کشور هنوز به طور کامل محقق نشده باشد ، اتحاد کلید گشایش این مسیر نیست. بنابراین این اتحاد تأثیر چندانی در همکاری های چین و روسیه در زمینه های عملی نخواهد داشت. در سال های گذشته چین و روسیه با درگیری های خود با سایر قدرت های بزرگ ، از جمله در اختلاف جزایر دیائویو بین چین و ژاپن ، تقابل نظامی چین و ایالات متحده، بحران تنگه دریای چین جنوبی و تایوان ، جنگ روسیه و گرجستان، مسائل کریمه تا آنجا که ممکن است از یکدیگر حمایت می کنند.


این اتحاد باعث نخواهد شد که دو کشور در موضوعات مختلف سیاست کاملاً مشابه ای داشته باشند. به عبارت دیگر ، این اتحاد به تغییر چشمگیر مواضع هر دو کشور در شرایط مشابه کمک نخواهد کرد. اتحاد و شریک استراتژیک وضعیت کاملاً متفاوتی دارند و انتظارات و الزامات روانشناختی بسیار متفاوتی نسبت به آنها دارند. ساده است اگر تصور کنیم این اتحاد فقط در حوزه امنیتی عمل خواهد کرد و هیچ تأثیری بر سایر حوزه های روابط دو جانبه نخواهد داشت. اگرچه این اتحاد عمدتاً یک مفهوم استراتژیک امنیتی است ، اما همچنین ایجاد الزامات سیاسی ، دیپلماتیک ، اقتصادی و سایر موارد جدید برای روابط چین و روسیه است. با بالا رفتن استانداردها و انتظارات ، ناامیدی و نارضایتی در همکاری های دو جانبه راحت تر به نظر می رسد و جمع شدن تدریجی آنها در نهایت روابط را فرسوده می کند. بنابراین اتحاد یک شمشیر دو لبه است که از یک طرف راهی برای تعمیق روابط دو جانبه و از طرف دیگر می تواند راهی برای آسیب رساندن به روابط دوجانبه باشد. اینکه چه نتیجه ای به دست خواهد آورد به شرایط خاص وابسته می باشد.


اتحاد بین چین و روسیه تأثیر عمیقی بر سیاست بین الملل و روابط قدرت بزرگ خواهد داشت. اتحاد بین چین و روسیه بدون شک زمینه قطب بندی را فراهم می کند و سیاست بین الملل را به سمت نظام دو قطبی سوق می دهد. به طور همزمان چین و روسیه کشورهای بزرگی هستند که بسیار متفاوت از اتحاد بین یک کشور بزرگ و یک کشور کوچک است. این قطعاً بر سیاست های خارجی دو کشور ، حتی استراتژی و جهت توسعه آنها و همچنین روابط آنها با دیگر کشورهای بزرگ تأثیر خواهد گذاشت. ضمن بهبود توانایی های استراتژیک دو کشور ، محدودیت های خاصی را در فضای مانور استراتژیک آنها ایجاد می کند که برای آنها نامطلوب است.


برای چین و روسیه، این اتحاد موجب جلب اعتماد و آینده طولانی مدت روابط بین آنها است. طبق نظریه اتحاد ، دو نگرانی عمده در مورد اتحاد وجود دارد: یکی ترس از کنار گذاشته شدن توسط متحدان در شرایط بحرانی و مورد دیگر ترس از کشیده شدن توسط متحدان به جنگهای ناخواسته است. اتحاد چین و روسیه نیز با این آزمایشات روبرو خواهد شد. اتحاد یک بلوک نظامی است که دو کشور را ملزم به تشکیل جبهه ای متحد در امنیت نظامی می کند و در صورت حمله به یک طرف از یکدیگر حمایت می کنند. به راحتی می توان گفت که نه چین و نه روسیه آماده این کار نیستند.


مدل مشارکت استراتژیک انعطاف پذیر

برای ورود به یک اتحاد، عامل تعیین کننده این است که آیا چین و روسیه سیاست فعلی خود را تغییر می دهند و روابط دوجانبه را متناسب با اتحاد تغییر می دهند. چنین تغییری نیازمند بررسی دقیق عوامل مختلف و سنجش دقیق جوانب مثبت و منفی است. تاکنون هیچ نشانه ای از آماده شدن چین برای اتحاد با روسیه وجود ندارد. از طرف روسیه، اگرچه رئیس جمهور پوتین از نظر تئوری موضع خود را در مورد این مسئله نرم تر كرده است ، اما اثبات اینكه این سیاست به مرحله عمل تبدیل شودكافی نیست و مشخص نیست كه آیا روسیه می خواهد خود را با چین همسو كند یا خیر. در محافل دانشگاهی روسیه، کسانی که طرفدار اتحاد با چین هستند جریان اصلی نیستند. بسیاری از مردم نگرانند که اتحاد با چین روسیه را «یک شریک کوچک» چین تبدیل کنند و از این ترس دارند که روسیه به رویارویی احتمالی بین چین و ایالات متحده کشانده شود. آنها سیاست «نشستن در بالای کوه برای تماشای جنگ ببرها» را ترجیح می دهند.


با در نظر گرفتن همه این عوامل، مشارکت استراتژیک همچنان شکل بهینه برای توصیف روابط چین و روسیه است. اگرچه سطح مشارکت استراتژیک به اندازه یک اتحاد نیست ، اما با منطق توسعه روابط چین و روسیه و وضعیت سیاسی داخلی آن ها منطبق تر می باشد. بنابراین مدل مشارکت استراتژیک انعطاف پذیر نسبت به اتحاد از بقا و دوام بالاتری برخوردار است و می تواند در محیط های مختلف داخلی و بین المللی برای مدت طولانی حفظ شود. در مقابل حفظ اتحاد برای مدت طولانی برای چین و روسیه کار آسانی نیست. تنها با اطمینان از انباشت مداوم اعتماد متقابل و قطع نکردن مجدد این روند، می توان از ثبات طولانی مدت روابط چین و روسیه اطمینان حاصل کرد. مدل مشارکت استراتژیک بهترین توصیف برای این هدف است. اگرچه چین و روسیه از نظر تأثیرات احتمالی فرصت تشکیل اتحاد را دارند اما ممکن است مطلوب ترین گزینه برای روابط چین و روسیه نباشد. مهمترین کارکرد اتحاد برای چین و روسیه، اول از همه اطمینان از حمایت طرف مقابل در صورت جنگ و در ثانی خنثی سازی تهدیدهای امنیتی ارائه شده توسط ایالات متحده است. در این حالت تصور اینکه هر یک از طرفین به جنگ با کشورهای ثالث بپردازند، دشوار است.


ایالات متحده نگران احتمال اتحاد بین چین و روسیه است.مشارکت استراتژیک چین و روسیه شامل همکاری های امنیتی و نظامی است و اکنون فقط به تقویت آن نیاز دارد. تفاوت اصلی بین آن و اتحاد این است که در صورت جنگ هیچ تعهدی اجباری برای حمایت نظامی از طرف دیگر وجود ندارد. با این وجود، محدودیتی در ارائه چنین پشتیبانی وجود ندارد. حفظ مشارکت استراتژیک مهم ترین ضرورت در روابط روسیه و چین می باشد و آن ها باید از امکانات موجود کاملا استفاده کنند تا درهای اتحاد را باز نگه دارند. دو کشور نباید محدودیت هایی در انتخاب استراتژیک خود تعیین کنند. با این شرایط که وضعیت بین المللی رو به زوال است ، تهدیدهای امنیتی و استراتژیک و نظامی چین و روسیه احتمالاً افزایش می یابد. در یک نقطه حساس و شرایط ویژه، اتحاد ممکن است به یک ضرورت عملی برای چین و روسیه تبدیل شود.

 

 

ارسال نظر
پربیننده ترین اخبار
«راهبرد معاصر» گزارش می‌دهد؛ / ۱ روز پیش

۲ نکته مأموریت سخت ترامپ

یادداشت سمیر البرغوثی، تحلیلگر فلسطینی؛ / ۱ روز پیش

ائتلاف با ایران، تنها گزینه بقای روسیه در منطقه

یادداشت اختصاصی حسن حیدری، کارشناس مسائل اقتصادی؛ / ۱ روز پیش

ضرورت توجه به طرح‌های خرد مدیریت مصرف انرژی